زودتر خوب شو
دخمل قشنگم باز مریض شدی جمعه صبح سرفه میکردی رفتیم خونه عزیز جون اونجا خیلی سرد بود و زنعمو گفت شب بهش نشاسته بده شب که اومدیم نشاسته دادم ولی مدام تو خواب سرفه میکردی مهد هم که اومدم شیر بدم گفتم مریضه مژگان جون گفت نه فقط سرفه میکنه خلاصه بعد از ظهر رفتیم خونه و بردمت حموم کاش نمیبردم بعد از حموم حالت بدتر شد و سرفه های وحشتناک میکردی باز موقع خواب نشاسته دادم ولی ساعت ۲ نصفه شب بیدار شدم دیدم تب داری و پاشویت کردم و استامینوفن هم دادم و کمی بازی کریدم و خوابیدیم ولی صبح که بیدار شدم دیدم اصلا حال نداری بردمت مهد الان که اومدم شیر دادم خیلی بیحال بودی همه میگفتن تو رو خدا تا شب که جشن چهار شنبه سوری مهد رها را شارژکنید سرحال بشه الان ...
نویسنده :
Raha:)
10:39